دوقلوهای من

اووووووووووووووومدم

دوستان عزیزم ممنون از احوال پرسیتون. یک هفته است که رمز اینترنتم به سرقت رفته وبلاخره درست شد و اتفاق های زیادی هم برای من رخ داد. جمعه گذشته همسرم قرار بود بره آب گرم و دیر کرد و مجبور شدم برم از خونه مامانی برم خونه خودم و ١٥ کیلومتر رفتم که داداشم بردم وآمپولمو زد وبرگشتیم و اونا هم ٩ شب از آبگرم برگشتند وبعدش شنبه استراحت تا تخمکها برسند و روز یکشنبه به اتفاق مامان وهمسر و داداشی که راننده بود به مشهد رفتیم . من ایندفعه اتاق خصوصی گرفتم چون دوست نداشتم کسی منو اونجا بشناسه واسه همین خیلی راحت بودم.بعد ازظهر  برگشتیم شهرستان. روز چهارشنبه هم جنین هایم را انتقال دادند که بازم همون اتاق خصوصی قبلی  رفتیم وبعدش من و داداشی...
24 خرداد 1390

حالم خوبه

دوستای گلم مخصوصا مامان مسیح حالم خوبه. همتونو می بوسم. دارم با خودم کنار میام.
24 خرداد 1390

استراحت

خیلی دارم استراحت میکنم. واقعا پشت درد گرفتم. همه کمک میکنند. خلاصه دیروز با همسرم رفتم کمی با ماشین اطراف شهر که دل من باز بشه انصافا هم خوش گذشت. ممنون همسر عزیزم. دوستای گلم ممنون که بمن سر زدین و روحیه دادین ممنونم.
18 خرداد 1390

این بود خبر

دوست داشتم بیام اینجا و یه عالمه +++++++++++++ بنویسم وبگم که من آزمایشم مثبت شده و نی نی ها اومدند تو دلم.  خوب نشد نمیدونم کجای کار ایراد داره خدا نخواسته ؛ اون خواسته ؛بنده نخواسته ؛خلاصه حسابی قاطی کردم .     اگر کسی جواب سوال بالا رو داشت از کمک دریغ نکنه.        بله بعد از دوهفته که یکی آب میداد تو این دستم یکی برام لبخند میزد یکی میگفت تکون نخور خلاصه منم هرچه عقده تحویل بگیری داشتم از خودم نشون دادم روز حسابرسی رسید و آزمایش منفی شد .یعنی بله افتخار ندادند.  خداییش روحیه ام بد نیست یعنی کاری از دستم بر نمیاد والا اگر میتونستم؛ خدا رو میکشوندم پایین -شایدم پایینه...
18 خرداد 1390

من حتما حامله میشم زایمان میکنم و صاحب پسرهای خوبی میشوم.

خوب باید به دوستان گلم بگم که بعد از اینهمه ماجراهای آمپول و رفتن به اطاق عمل و کاشتن دو جنین برام بازم تست حاملگی منفی شد . البته بهتون بگم روحیه ام خوبه و خدا رو شکر میکنم. دو ماه دیگه دارم میرم واسه نوبت بعدی.شاید نی نی های فریز شده میخوان پسرای من باشن. برام دعا کنید.
18 خرداد 1390

44 امپولل

تا حالا ٤٤ آمپول تزریق کردم که با جمعه احتمالا ٤٥ یا ٤٦ بشه. و اگر قرار به انتقال بشه باید باز پروژسترون هم تزریق بشه که اونوقت نمیدونم دیگه چقدر میشه.شاید حدود ١٥٠ تا مجموعا بشه که خیلی خوبه وخودش برای من یه رکورد حساب میشه. روزچهارشنبه دکتر منصوری خودش بود و  منم بسیار ریلکس بودم.
29 ارديبهشت 1390

کمی سنگین شدم.

بعد یه کم تحرک تخمدانام درد میگیرند. بعد ویزیت خانم دکتر قرار شد من تا امروز عصر آخرین گونال اف رو بزنم وبعدش روز جمعه ساععت ٨ شب هاش سی جی تزریق نمایم. خیلی نمیتونم کارمو بکنم و بیشتر از دیگران کمک میگیرم. روز یکشنبه هم میرم برای پیک آپ که بعد یه بیهوشی مختصر تخمک ها رو بر میدارند و بعدش تا ناهار که سوپ میخوری وعصر که مرخصی. دکتر گفت شاید برات انتقال بدم شاید ندم و برای همین نمیدونم این سیکل دوقلوها میان تو دل من یا نه؟ هرچی خدا بخواد . روز یکشنبه قراره با مامان وهمسر وبرادرم بریم و اونجا تصمیم بگیریم که چه کنیم. یا من ومامانی وا می ایستیم تو هتل واونا برمیگردند ویا همه با هم برمیگردیم. هرچه پیش آید خوش اید. ...
29 ارديبهشت 1390

فردا ویزیت دکترم.

فردا قراره برم مشهد و توسط دکترم ویزیت و سونو بشم وباز داروهای جدید برام تجویز بشه و ادامه بدم تا روزی که تخمک ها آماده بشن و اونا رو بگیرند وبا اسپرم ها قاطی کنند و تخم های زیبا تشکیل بشه و بزارند توی رحم من که تا اون موقع خیلی عالی اماده پذیرش دوقلوهای من شده وبعد من بازداروهامو ادامه بدم تا وقتی که آزمایش بتای  من مثبت بشه هوررررررررررررررررررررررررررررررررررررا ممنون خدا جون
27 ارديبهشت 1390

شروع تزریق گنال اف

امروز عصر داروی جدیدم رو تزریق کردم. هر روزیک تزریق به بازوم داشتم وحالا باید هم صبح یکی تزریق کنم و هم عصر دوتا به بازوم.نازی بازوهای خوب من. متاسفم دوستتون دارم وشماباید در این راه بمن کمک کنید.ممنون ازاین همه سخاوتتون که بمن کمک میکنید.  
26 ارديبهشت 1390