دوقلوهای من

اولین آمپول

امروز با نام خدا اولین آمپول رو برای نزدیک شدن به دو قلوهام زدم. آمپول یک دهم میلی گرم دکاپپتیل. زیرجلدی توی بازوی چپم.کمی درد داشت ولی قراره من با یه حس خوبی اینا رو تحمل کنم. از تمام دوستانی که منو همراهی خواهند کرد بسیار متشکرم به دلداری همتون نیازمندم. خیلی وقتا ترس وجودمو میگیره ولی من سعی میکنم سریع بر اون غلبه کنم. خودمو متوجه وجود خداوند میکنم که هست و اگر بخواد اون میده و ته دلم بخودم امید میدم که اون یاریم میکنه. در هر حال خیلی دوست دارم که دوباره یه نوزادو بو کنم دستای نازشونو تو دستم بگیرم و اونا انگشت منو تو دست بگیرن.چسبیدنشون به سینه و شیر خوردنشون. خلاصه همه چیزشونو میخوام. خدایا خودت این بار منو یاری کن و بمن دو...
9 ارديبهشت 1390

خدایا من با عشق تحمل می کنم.

برای تذکر به خودم:  صبر کن حافظ به سختی روز و شب              عاقبت روزی بیابی کام را(حضرت حافظ) ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت         با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت(حضرت حافظ) ...
8 ارديبهشت 1390

خوب حالا کجام؟

داستانهای گذشته رو گفتم. چون با روند آی وی اف آشنا بودم. در اسفند 89 قرص ال دی رو شروع کردم و روزهای 24 سیکلم به مشهد به کلینیک خصوصی نوین مراجعه کردم تا داروها برام شروع بشه ولی خانم دکتر روش درمانی رو برای من عوض کرد و گفت این سیکل که تموم میشه باید سیکل بعدی هم قرص بخوری و از روز 21 هم دکا پپتیل بزنی و بعد از سیکل بعدیش داروهای تخمک کشی شروع میشه. منم که عجولم حسابی حالم گرفته شد چون اینجوری تا خرداد کارم به عقب می افتاد ولی بهر حال من کاری نمی تونستم بکنم. از اسفند تا شهریور 90 هم مرخصی گرفتم که استرس محل کا رو نداشته باشم. حالا اینجام که ذره ذره بنویسم از حسم و از امیدهایم و از شما عزیزان بخوام که برام دعا کنید وبا نوشته هاتون ...
8 ارديبهشت 1390